قسمت نحس خاطره
سلام میوه دلم قلبم بخاطرت به درد اومد.اونشب بعد از کلی بازی گذاشتمت روی پاهام تا بخوابی برات لالایی میخوندم که یکدفعه با اون زبون بی زبونی بهم فهموندی که آب میخوای هی میگفتی آپ آپ.... سلام میوه دلم .قلبم بخاطرت به درد اومد.اونشب بعد از کلی بازی گذاشتمت روی پاهام تا بخوابی برات لالایی میخوندم که یکدفعه با اون زبون بی زبونی بهم فهموندی که آب میخوای هی میگفتی آپ آپ مامان هم بلندت کردم گذاشتمت روی پاهام تا بهت آب بدم یهو گریه سر دادی و دیگه آروم نشدی نمیدونستم چی کار کنم فقط میدونستم که حتما چیزیت شده ومن فقط دستهاتو گرفته بودم خوب که توجه کردم متوجه شدم دست راستت رو تکون نمیدی .من که کاریت نکرده بودم فدات شم خنده هات به گریه تبدیل شد با عجله...